جدول جو
جدول جو

معنی مجنون کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مجنون کردن
دیوانه کردن، به جنون کشاندن، شیدا کردن، شیفته کردن، شوریده کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قانون کردن
تصویر قانون کردن
رسم کردن، آئین نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجروح کردن
تصویر مجروح کردن
خسته کردن، زخم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
به خاک سپردن، نهان کردن: زیر خاک زیر خاک کردن در گور نهادن جسد: بعد ازان درمان چشمش چون کنم زنده خود را زین مگر مدفون کنم. (مثنوی)، در زیر خاک پنهان کردن گنجینه و غیره: خزانه لالی و جواهر غیب را در این دریا مدفون کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدهون کردن
تصویر مدهون کردن
چرب کردن، پوست پیراستن چرب کردن روغن مالیدن، دباغی کردن (پوست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشحون کردن
تصویر مشحون کردن
انباشتن آگندن آکندن پر کردن پرکردن انباشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفتون کردن
تصویر مفتون کردن
ویا پانیدن شیفته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرون کردن
تصویر مقرون کردن
نزدیک کردن بهم پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
واداشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مدفون کردن
تصویر مدفون کردن
به خاک سپردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
Ban, Forbid, Prohibit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
Subject, Constrain, Oblige
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
interdire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
contraindre, obliger, assujettir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
prohibir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
melarang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
membatasi, memaksa, menundukkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
प्रतिबंधित करना , मना करना , निषेध करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
बाध्य करना , मजबूर करना , अधीन करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
vietare, proibire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
costringere, obbligare, sottomettere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
restringir, obligar, someter
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
ograniczać, zmuszać, poddawać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
verbieden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
beperken, dwingen, onderwerpen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
забороняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
обмежувати , змушувати , підкоряти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
запрещать , запрещать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
ограничивать , заставлять , подчинять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
zabraniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
verbieten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
einschränken, zwingen, unterwerfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجبور کردن
تصویر مجبور کردن
restringir, obrigar, sujeitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
proibir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ممنوع کردن
تصویر ممنوع کردن
yasaklamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی